سمانه چهره پرداز
تکههای وجودم
تیک تاک ساعت به شماره افتاده...
تکههای وجودم روی زمین ریخته بود.؛
دیگر فرصت ندارم...
تکههای پازلم جور در نمی آید..
تیک تاک ساعت به شماره افتاده..
تکهای از وجودم را در جان دختری میگذارم،
دل پدرش برای شیرین زبانیهایش غنج میرود...
تکهای دیگر را تقدیم مادری میکنم،
عزیز دردانهاش در بستر است...
شاید تکهای دیگر قسمت دختری شد، که چشم به راه پدر است...
وقت من تمام شد...
اما تکههای تو کامل است...