• تاریخ انتشار : 1395/06/01 - 12:21
  • بازدید : 1723
  • تعداد بازدید : 48
  • زمان مطالعه : 1 دقیقه
مسعود مظاهري

قلب سرخ

امیرحسین در لیست انتظار "نفس" بود، ریه می خواست و فرصت چندانی نداشت...

امیرحسین در لیست انتظار "نفس" بود، ریه می خواست و فرصت چندانی نداشت. چند هفته ای بود که در اینستاگرام همدیگر را پیدا کرده بودیم و هر شب با هم گپ می زدیم؛ از ترسهاش می گفت و از امیدهاش. چند روزی خبری ازش نشد. وقتی پیغام تازه ای ازش گرفتم متوجه شدم امیرحسین فوت کرده و حالا پدرش دارد با اکانت او برای من پیغام میفرستد. پاسخش را دادم اما بعد تمام پیغامهای پدر را پاک کردم. دلم میخواست گفتگوی ما در روزهای آخر امیرحسین تمام شده باشد که خودش با دستهای خودش و در حالی که به سختی نفس می کشیده آن پیغامها را فرستاده؛ دوست داشتم گفتگو را در جایی نیمه کاره بگذارم که آن حجم پر از انرژی هنوز گرم و زنده بوده است.
امروز باز هم از  امیرحسین در اینستاگرام برایم پیغامی رسیده است. بازش میکنم: تنها یک قلب سرخ است، هدیه ای سرشار از زندگی از سوی امیرحسین همیشه زنده به همه پزشکانی که برای کاهش درد و رنج دیگران تلاش می کنند.
روز پزشک من که اینگونه متبرک شد. امیدوارم این روز بر همه ی پزشکان عزیز همکارم سرآغاز سالی سرشار از سربلندی و شادکامی باشد.
  • گروه خبری : دفتر يادبود,خاطرات
  • کد خبر : 35275
کلید واژه
×

اطلاعات "Enter"فشار دادن

تنظیمات قالب