وبسایت رسمی مرکز اهدای عضو

شاید همه ی ما کارهای اشتباه زیادی تو زندگیمون کرده باشیم ولی...

حوادث عجيب واحد...

پس از فارغ شدن از تحصيل، پس از مدت ها تلاش و جست و جو بعنوان راهنماى تورهاى مسافرتى يك شركت خدمات مسافرتى استخدام شدم...

یک لحظه چشمم باز شد، دیدم چه محشریست جسمم به روی تختی از مسیح دانشوریست

من و محمد در دانشگاه باهم آشنا شديم و پس از مدت كوتاهى با هم ازدواج كرديم...

او را از دور ميشناختم همسايه مادرم بود و باهم سلام و عليكى داشتيم.

از امروز که تصمیم گرفتم همه اعضای بدنم رو اهدا کنم...

یکشنبه صبح چشمامو بازکردم با فکر اینکه یک روز معمولی دیگه شروع شده که باید با فعالیتهای روزانم به پایان برسونمش...

از اين كه مي توانم تاثيرگذار باشم

سلام خدایا مرگم راشهادت درراه حق بدار...