روز جهانی کارگر

کارگری بود از جنس همین مردم…
نه در قاب عکس جا میشد، نه در سطرِ تیترِ روزنامهها.
اما دستانش، ستون نان خانه اش بود.
صدایش، آمیخته با صدای ماشین ها و باد و زندگی.
عرقِ پیشانی اش را خاک می گرفت،
اما دلش را نه…
دلش روشن بود. زلال بود. مهربان بود.
او رفت
ولی سایه شد بر سرِ مادرِ بیماری،
نفس شد برای کودکی که نفس نداشت،
امید شد برای خانهای که خاموش شده بود.
آری جان آفرین شد
یاد و نام کارگران سرزمینم که جان آفریدند و رفتند گرامی
نظر